نظریه داو در ارز دیجیتال

تحلیل تکنیکال (Technical analysis)
در امور مالی، تحلیل تکنیکال (Technical analysis) یک روش تحلیلی برای پیشبینی جهت قیمتها از طریق مطالعه دادههای بازار گذشته و در درجه اول قیمت و حجم است.
کارایی تحلیل تکنیکی و بنیادی با فرضیه بازار کارآمد مورد مناقشه قرار می گیرد، که بیان می کند که قیمت های بازار سهام اساساً غیرقابل پیش بینی هستند و تحقیقات در مورد اینکه آیا تحلیل تکنیکی سودی ارائه می دهد یا خیر، نتایج متفاوتی را تولید کرده است.
تحلیل تکنیکال در حقیقت یک سیستم فکری برای بررسی و فهم روند حرکت است که اندیکاتورها، اسیلاتورها، خطوط روند و … صرفنا ابزاری در خدمت این سیستم فکری می باشد.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکی در اذهان عمومی روش ساده تحلیل بازار و سرمایهگذاری است. این رویکرد با بهرهگیری از ابزارهای سادهای همچون نمودار به بررسی تغییرات قیمت یا نرخ میپردازد.
ریشه تحلیل تکنیکی بر پایه یافتهها و پژوهشهای چارلز داو (Charles Henry Dow) استوار شده است.
نظریات داو در اوایل سالهای 1900 میلادی گسترش یافت و با گذشت زمان تکامل پیدا کرد.
نظریه داو
اصول نظریهی داو دربارهٔ یک سری حقایق طبیعی مانند روند قیمت است.
داو با صرف زمان زیاد و تلاش خستگیناپذیر خود به بررسی بورس سهام نیویورک پرداخت و معامله گران را با اصول و مبانی فکری خود از نظریه داو در ارز دیجیتال طریق نوشتن مقالات در روزنامه وال استریت ژورنال آشنا نمود.
بررسی و پژوهش چارلز داو در بازار سهام نقطه شروعی برای گسترش و رشد تحلیل تکنیکی در صد سال اخیر بوده است.
وی توانست با الهام از اصول طبیعی در کنار کسب تجربه و بررسی پیشینه تاریخی نوسانات شاخصها و تغییرات قیمت سهام نظریات خود را مطرح سازد.
با نگاه کلی به مبانی فکری داو میتوان دریافت که تمرکز نظریهها و دیدگاههای وی بر روی “حرکت و نوسان قیمت” بوده و پیروان وی موفق شدند با تکامل آن روش سرمایهگذاری بر پایه تحلیل نمودارهای قیمت را به جهان معرفی کنند.
گفتارها و دیدگاههای داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است.
نظریه داو بر مبنای فلسفهای است که میگوید قیمت یا شاخص بازار هر عامل مهم و معنی داری را به درون خود جذب میکند و آشکارا آن را بازتاب میدهد.
درست مانند درخشندگی ماه که نور خورشید را بازتاب میدهد. عرضه و تقاضا، حجم داد و ستدها، نوسانات قیمت، نرخ کالاها، نرخ بهره بانکی و هر چیز دیگری توسط واکنش سرمایهگذاران و بازیگران بازار بر روی نمودارهای قیمت دیده میشود و میتوان همه این عوامل را با بررسی تغییرات قیمت یا نماگرهای بازار دریافت.
شش اصل مهم تئوری داو
تئوری داو شامل ۶ اصل یا قانون مهم است که در ادامه به ترتیب آنها را توضیح میدهیم.
اصل ۱: بازار از مجموعهی اخبار و عوامل بیرونی تأثیر میپذیرد.
جمله همه چیز در میانگین ها یا همان شاخص ها لحاظ می شود به این معنی می باشد که تمامی اتفاقات در قیمت تاثیر گذارند و دیگر نیازی به بررسی تمامی فاکتورها نیست .
البته بازارها قادر به پیش بینی حوادثی مانند زلزله و سایر بلایای طبیعی نیستند اما از این وقایع متاثر می شوند و به طور نظریه داو در ارز دیجیتال تقریبی همزمان در عملکرد قیمت نشان داده خواهد شد.
اصل ۲: در بازار ۳ نوع روند اتفاق میافتد.
روند اولیه یا اصلی (Primary trend): روند اولیه همان حرکت اصلی بازار است. این روند مشخص میکند که بازار در بلند مدت به کدام سمت حرکت خواهد کرد و اصولاً سالها به طول میانجامد.
روندهای ثانویه یا اصلاحی (Secondary trends): روندهای ثانویه را میتوان حرکتهایی اصلاحی برای روندهای اولیه در نظر گرفت، زیرا در خلاف جهت آنها شکل میگیرند. مثلاً اگر روند اولیه به صورت صعودی (Bullish) باشد، روند اصلاحی آن به صورت نزولی (Bearish) خواهد بود. روندهای فرعی میتوانند از چند هفته تا چند ماه طول بکشند.
روندهای جزئی (Minor trends): منظور از روندهای جزئی، همان نوسانهای روزانه در قیمت داراییهاست. البته این روندها هم میتوانند تا هفتهها طول بکشند ولی جهت آنها همواره برخلاف روندهای فرعی (یعنی در جهت روند اولیه) خواهد بود.
اصل 3: هر روند اصلی شامل ۳ مرحله است.
داو می گوید که برای هر روند اولیه سه مرحله وجود دارد. در یک روند اولیه صعودی، مرحله انباشت، مرحله مشارکت عمومی و فاز مازاد وجود دارد در حالی که در روند اولیه نزولی، فاز توزیع، مرحله مشارکت عمومی و مرحله وحشت داریم.
مرحله جمعآوری (Accumulation): نخستین فاز یک روند اولیه، همیشه با جمعآوری آغاز میشود. یعنی سرمایهدارهای بزرگ در یک قیمتِ خاص تصمیم به خرید یا فروش عمدهی یک سهم میگیرد. جالب است که این حرکت، همیشه در خلاف جهت پیشبینی اکثریت فعالان بازار اتفاق میافتد.
مرحله مشارکت عمومی (Public participation): پس از آغاز حرکت قیمت در جهت روند جدید، احساسات مثبتی در بازار شکل میگیرد که منجر به ورود عدهی بیشتری در جهت روند فعلی میشود. این اتفاق موجب حرکت سریعتر قیمت بهسمت بالا یا پایین (مطابق روند اصلی) خواهد شد.
مرحله زیادهروی یا ترس (Excess or Panic): این همان مرحلهای است که عدهای که احساس میکنند از بازار جا ماندهاند، وارد بازی شده و در محدودهای که قیمت بیش از حد بالا/پایین رفته، وارد معامله میشوند. بیخبر از آنکه اینجا، همانجایی است که حرفهایها به فکر ذخیرهی سود و خروج از بازارند.
اصل 4: شاخصهای مختلف یکدیگر را تأیید میکنند.
طبق اصل چهارم، روند بازار باید توسط شاخصهای مختلف تأیید شود. به این معنی که نمیتوان روند کلی یک بازار را صعودی/نزولی دانست، در حالی که سایر شاخصها هنوز صعودی/نزولی نشدهاند.
اصل 5: روندها توسط حجم معاملات تأیید میشوند.
اصل پنجم به یکی از فاکتورهای مهم به نام حجم معاملات (Volume) اشاره میکند. طبق این اصل، روند بازار باید توسط حجم معاملات پشتیبانی شود. به این صورت که اگر در یک روند صعودی باشیم، با افزایش قیمت باید حجم معاملات نیز افزایش پیدا کند یا اگر روند فعلی نزولی است، با کاهش قیمت، باز هم باید حجم معاملات افزایش پیدا کند. یعنی افزایش حجم به عنوان یک عامل تأییدکننده برای روند فعلی است.
اصل 6: روندها تا زمانی که سیگنال برگشت دیده نشده، ادامهدار هستند.
آخرین اصل در تئوری داو میگوید که علیرغم وجود نوسانات، روند فعلی بازار ادامهدار خواهد بود. به این معنی که مثلاً در یک روند صعودی، بازار در بلندمدت بهسمت بالا حرکت خواهد کرد، هرچند در این مسیر امکان ایجاد چند روند موقتی فرعی وجود دارد که در خلاف جهت حرکت اصلی بازارند. پس وضعیت بازار همواره پایدار خواهد بود تا زمانی که یک اتفاق یا الگوی واضح و پرقدرت بازگشتی رخ دهد.
ویژگی های تحلیل تکنیکال
- تحلیل فنی یک روش ترید است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی در روند قیمت و الگوهای مشاهده شده در نمودارها به کار میرود.
- تحلیلگران تکنیکیال بر این باورند که فعالیت های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می تواند شاخص های ارزشمندی از حرکات آتی قیمت اوراق بهادار باشد.
- تحلیل تکنیکال ممکن است با تحلیل بنیادی که به جای الگوهای قیمتی تاریخی یا روند سهام، بر وضعیت مالی شرکت تمرکز دارد، در تضاد باشد.
اصول تحلیل تکنیکال
در این روش، تحلیلگر میکوشد با بررسی نمودارها و توجه به رفتار قیمتی گذشته یک دارایی، وضعیت آینده آن را پیشبینی کند. تحلیل تکنیکال بر سه اصل زیر استوار است:
- همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
- قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند.
- تاریخ تکرار میشود.
مزایای تحلیل تکنیکال
- یادگیری آسان
- انعطاف پذیری بالا
- سرعت فرایند تحلیل
- نقاط ورود و خروج دقیق
- استراتژی معاملاتی دقیق و خودکار
معایب تحلیل تکنیکال
- تأثیرگذاری تعصبات شخصی
- تفاسیر مختلف
- سیگنالهای معاملاتی متعدد
- عدم تعیین ارزش ذاتی
- عدم امکان استفاده در نمادهای جدید
بازارهای مالی تحلیل پذیر تکنیکال
به طور کل هر بازاری که داده مالی قیمت را در بازه های زمانی مختلف داشته باشد که این داده ها نمودار رو بوجود بیاورند امکان استفاده از تحلیل تکنیکال برای آنها وجود دارد، از جمله:
- بازار سهام (Stock Market)
- بازار اوراق قرضه (Bond Market)
- بازار مشتقات (Derivative Market)
- بازار تبادل ارزهای خارجی (Foreign exchange)
- بازار کالاها (Commodities Market) (Cryptocurreny Market)
ابزارهای تحلیل تکنیکال
بر اساس بازارهای هدف ابزارهای مختلفی برای تحلیل تکنیکال وجود دارد، در عرصه بازارهای جهانی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال یکی از روش هایی است که برای ارزیابی و تحلیل سهام و بازارهای مالی با استفاده از نمودارهایی مانند قیمت یا میزان و حجم معاملاتی که در طول زمان های مشخصی انجام شده صورت می گیرد. از طریق تحلیل تکنیکال معامله کنندگان می توانند میزان حرکات یا نوسانات قیمت ها را برای آینده پیش بینی کنند. در این مقاله تاریخچه ای در خصوص تاریخچه تحلیل تکنیکال را بیان می کنیم.
تاریخچه تحلیل تکنیکال به بیش از ۳۰۰ سال بیش باز می گردد و همه چیز از مشاهدات معامله گران به تغییرات قیمت و سهام شروع شده است. هلندی ها و ژاپنی ها اولین کسانی بودند که در تحلیل تکنیکال پیشقدم شدند. حتی روش تکنیک های شمعی برای نخستین مرتبه در ژاپن برای قیمت برنج پایه گذاری شد.
در قرن هفدهم «جوزف وگا» در هلند و در قرن هجدهم «مونه هیسا هما» در ژاپن از جمله اولین نفراتی بودند که این شکل از پیش بینی قیمت را رواج دادند. اما زمینه های پیشرفت آن برای نخستین بار توسط «چارلز داو» در آمریکا پایه گذاری شد. چارلز هنری داو (charles dow) روزنامه نگار آمریکایی در نوامبر ۱۸۵۱ در شهر «استرلینگ کانک نیکت» به دنیا آمد. وی در ۲۹ سالگی به نیویورک رفت و دراین شهر وارد بازارهای سرمایه گذاری شد. او ابتدا با نوشتن گزارش ها و مقالات به عنوان خبرنگار حوزه مالی در روزنامه ای کار خود را آغاز کرد.
چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال
او درهمان سال از «ادوارد دیویس جونز» که در زمینه تحلیل گزارشهای مالی فعالیت میکرد دعوت به همکاری نمود. تا اینکه در نوامبر ۱۸۸۲ نشریه داو جونز وشرکا در زمینه تحلیل وسرمایه گذاری را تاسیس نمود. بعد از مدتی «چارلز برگ استرسر» هم به آنها ملحق و پس از گذشت زمانی کوتاه آمار مشترکین آنها به بیش از ده هزار نفر رسید. در نتیجه نشریه داو جونز و شرکا به یکی از مهم ترین منابع اخبار و اطلاعات سرمایه گزاران تبدیل شد.
درجولای۱۸۸۴ داو توانست میانگین های داوجونز را به وجود آورد که از ۹ سهم راه اهن و دو شرکت صنعتی تشکیل شده بود. این شاخص در ۲۶ می ۱۸۹۶ بر اساس میانگین دلاری ۱۲ سهم پیشرو در صنایع آمریکا به وجود آمد که البته از آن ۱۲ سهم امروزه فقط سهام شرکت جنرال الکتریک باقی مانده است. در سال۱۸۸۹، داو، روزنامه «وال استریت ژورنال» را تأسیس کرد که از آن زمان تا امرزو یکی از معروفترین جراید در حوزه بازار سهام در نیویورک به شمار می آید.
داو با سعی بسیار خود در بررسی بورس نیویورک و روند قیمت سهام از طریق نشر مقالات در وال استریت ژورنال، مردم راذبا اصول و مبانی اولیه تحلیل تکنیکال آشنا کرد. به همین سبب وی سهم بسزایی در گسترش این روش تحلیل در طی ۱۰۰ سال اخیر داشته است و پیروانش با تکمیل دیدگاه وی در رشد و تکمیل آن یاری رساندند.
گفتار و دیدگاه داو درمورد رفتار بازار و روند آن که به نظریه داو مشهور است، بر مبنای فلسفه ای است که می گوید قیمت یا شاخص بازار، هر عامل مهم و معناداری را به درون خود جذب کرده و آن را بازتاب می دهد.
اصول نظریه داو
داو سه اصل بسیار مهم را سر رشته تحلیل تکنیکال قرار داد و می توان گفت با این سه اصل تاریخچه تحلیل تکنیکال آغاز شد:
۱- بازار همه چیز را منعکس می کند:
اگر کسی این اصل را به درستی درک نکرده باشد، یادگیری تحلیل تکنیکال تقریباً برایش بیهوده است. تحلیلگران اعتقاد دارند فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و سایر اتفاقات در قیمت هر سهم تاثیر می گذارد و قیمت تمامی این عوامل را منعکس می کند.
۲- قیمت ها دارای روند بوده و تغییرات آن ها تصادفی نیستند:
این بدین معناست که بعد از شکل گیری یک روند، قیمت در همان جهت حرکت می کند، تا زمانی که روندی مخالف آن شگل بگیرد. این فرضیه را می توان بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره ی حرکت دانست. پس قیمت ها تا زمانی که عامل بازدارنده ای مسیر آنها را منحرف نکند، به همان سو پیش می روند.
۳- تاریخ تکرار می شود:
اصل مهم دیگری این است تاریخ، تمایل به تکرار دارد. تحلیل تکنیکال برای بررسی نوسانات قیمت در بازار و درک روندها، از نمودار و الگوهای قیمت استفاده می کند و این الگوها سالهاست که مورد نظریه داو در ارز دیجیتال قبول واقع شده اند.
با بیان این سه اصل از سوی داو، دیگر تحلیلگران و ریاضی دانانی که به این روش از پیش بینی آینده علاقهمند بودند، الگویی را برای کار خود یافتند و در نتیجه امروزه شاهد روش ها و تکنیک های بسیار زیادی در این حوزه هستیم. از دیگر اشخاصی که دانش تحلیل تکنیکال را بیش از پیش گسترش داده اند می توان به «رالف الیوت»، «ویلیام گن»، «آلن حال اندرو» و «گویچی هوسودا» نیز اشاره نمود که در آینده از دستاوردهای مهم این اشخاص نیز، مطالبی را خدمت شما ارایه خواهیم کرد.
تئوری داو چیست؟
تئوری داو یک رویکرد برای توسعه معاملهگری است که توسط چارلز داو تهیه شده است. چارلز داو و شریک تجاریاش ادوارد جونز در سال ۱۸۸۲ شرکت داوجونز را تأسیس کردند. اکثر تکنسینها و دانشجویان بازار معتقدند بیشتر آنچه که ما امروزه تحلیل تکنیکال مینامیم، منشا آن در نظریههایی است که برای اولین بار توسط داو مطرح شده است. بیشتر تحلیلگران ایدههای اصلی داو را می شناسند و آنها را به کار میگیرند.
در ۳ ژوئیه ۱۸۸۴، داو اولین میانگین سهام بورس را که متشکل از قيمت نهایی یازده شرکت بود را منتشر کرد؛ این یازده شرکت از ۹ شرکت راه آهن و دو شرکت تولیدی تشکیل میشدند. داو احساس کرد که این یازده سهام نشانهی خوبی از سلامت اقتصادی کشور است.
در سال ۱۸۹۷، داو تعیین کرد که دو شاخص جداگانه بهتر می توانند این سلامت را نشان دهند: یکی شاخص دوازدهگانهی شرکتهای صنعتی که به شاخص میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) معروف است و دیگری شاخص بیست شرکت راه آهن که به شاخص میانگین حمل و نقل داوجونز (DJIT) معروف است. سال بعد در سال ۱۹۲۸ تعداد شرکتهای مؤثر در شاخص صنعت به عدد ۳۰ رسیدند. سردبیران وال استریت ژورنال این لیست را در سالهای بعد چندین بار به روز کردند.
داو در سال ۱۹۰۲ درگذشت و پیش از مرگش کتابی در مورد تئوری خود ننوشت. اما، چندین نفر از پیروان ایدههای وی اقدام به گرداوری و انتشار سرمقالههای وی کردند که از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«فشارسنج بازار سهام» از ویلیام.پی.همیلتون (۱۹۲۲)
«تئوری داو» از رابرت رنا (۱۹۲۳)
«چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایهگذار در سودآوری سهام کمک کردم» جورج شفر (۱۹۶۰)
«تئوری داو امروز» ریچارد راسل (۱۹۶۱)
داو معتقد بود که بورس اوراق بهادار به عنوان یک کل، معیار قابل اعتمادی برای شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل کلیت بازار، میتوان شرایط آن را به دقت ارزیابی کرد. البته این نظریه در تاریخ بیش از ۱۰۰ ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است اما همچنان زیربنا و پایه اصلی نظریات تجزیه و تحلیل بازار است.
در اینجا شش اصل اساسی تئوری داو شرح داده خواهد شد:
۱–همه چیز در بازار (قیمت) لحاظ شده است
نظریه داو شبیه نظریه بازار کارآمد (EMH) عمل میکند زیرا بیان میکند که قیمت داراییها، تمام اطلاعات موجود در بازار را دربرمیگیرد. این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.
بر اساس این نظریه پتانسیل درآمد ، مزیت رقابتی ، صلاحیت مدیران وتمام عوامل و موارد دیگر در بازار قیمت گذاری شده است ، حتی اگر همه افراد از همه یا هر یک از این جزئیات اطلاع نداشته باشند. در یک برداشت دقیقتر حتی میتوان گفت تمام رویدادهای آینده نیز در قیمت لحاظ شدهاند.
۲– در بازار سه روند اصلی وجود دارد
روند صعودی از دیدگاه داو این گونه تعریف می شود: هرگاه قیمت در یک موج صعودی بالاتر از موج صعودی پیش از خودش قرار گیرد یا قیمت در یک موج نزولی بالاتر از موج نزولی پیش از آن قرار گیرد یا به عبارت سادهتر کفها بالاتر از کفهای قبلی و سقفها بالاتر از سقفهای قبلی قرار گیرد یک روند صعودی خواهیم داشت. در واقع روند صعودی الگویی از نوسانات رو به بالاست و برعکس این حالت مجموعهای از نوسانات رو به پایین را روند نزولی مینامیم. در یک روند مثبت قیمت ممکن است بارها به سمت بالا و پایین نوسان کند ولی در نهایت برآیند آن دارای شیب مثبت است. این تعریف داو، اساس تحلیل روندهاست.
از نظر داو یک روند شامل سه روند دیگر است: روند اولیه؛ روند ثانویه؛ روند کوچک که میتوان آنها را به: جریان، موج و سطح ناهموار دریا تشبیه کرد.
روند اولیه نشاندهندهی جریان حاکم بر کل روند است و روند ثانویه در حقیقت امواجی است که جریان را تکمیل میکنند و روندهای کوچک رفتاری مشابه سطح ناهموار دریا دارند. هر جریان که بتواند روند خود را به قیمتها تحمیل کند به عنوان روند غالب در نظر گرفته میشود. به عقیده داو روندهای اولیه میتوانند تا سالها ادامه پیدا کنند. اما قیمتها نمیتوانند یک مسیر را به صورت خطی طی کنند و هر چند مدت یکبار نیاز به اصلاح دارند. اصلاح قیمتها در روند ثانویه رخ میدهد. این اصلاحهای قیمتی معمولا به اندازه یک سوم تا دوسوم جریان اصلی صورت میگیرد و بین ۳ هفته تا ۳ ماه به طول میانجامند. روندهای کوچک نیز نشان دهنده نوسانات در روند ثانویه هستند که معمولا کمتر از ۳ هفته به طول میانجامند.
٣. روندهای بزرگ دارای سه مرحله هستند
داو توجه خود را به روندهای اصلی یا عمده متمرکز کرد. وی معتقد بود این روند معمولا در سه مرحلهی مجزا صورت می گیرد، مرحلهی انباشت (جمع کردن سهم در بازار)، مرحلهی ورود عموم مردم و مرحلهی توزیع (فروش سهم توسط سرمایهگذاران بزرگ).
مرحله انباشت بیانگر خرید آگاهانه از سوی سرمایهگذاران مستعد است. اگر روند قبلی رو به کاهش بود، در این مرحله این سرمایهگذاران میدانند که بازار اخبار «بد» را جذب کرده است و چیزی تا شروع صعود بعدی نمانده است.
مرحله ی مشارکت عمومی، جایی که اکثر تحلیلگران تکنیکال شروع به مشارکت و خرید سهام می کنند. این مرحله هنگامی اتفاق میافتد که قیمتها به سرعت در حال افزایش هستند و وضعیت تجاری بهبود مییابد.
مرحله ی توزیع یا فروش توسط سرمایهگذارن حرفه ای زمانی اتفاق میافتد که روزنامهها شروع به چاپ داستانهایی میکنند که به طور فزاینده به سیر صعودی بازار کمک میکند. وقتی اخبار اقتصادی بهتر از همیشه است؛ و هنگامی که حجم سفته بازی و مشارکت عمومی افزایش می یابد.
در پایان، همان سرمایهگذاران آگاه که اواخر رکود بازار شروع به جمع آوری سهام از بازار کردند (هنگامی که هیچ کس قصد خرید نداشت) قبل از اینکه کس دیگری شروع به فروش کند، شروع به عرضه می کنند. در واقع این اصل از تئوری داو بنیان و شالوده تئوری امواج الیوت است.
۴–شاخصها باید یکدیگر را تایید کنند
داو اعتقاد داشت که هیچ سیگنال مهمی از بازار نمیتوان گرفت مگر اینکه دو شاخص، این سیگنال را تایید کنند. برای همین دو شاخص حمل و نقل و صنعت را جداگانه در نظر گرفت. وی معتقد بود تا زمانی که این دو میانگین یکدیگر را تایید نکردهاند نمیتوان تغییر روند را تایید شده دانست. البته داو اعتقاد نداشت که سیگنالها باید همزمان رخ دهند اما دریافت که هرچه زمان بین دو سیگنال تایید کوتاهتر باشد، به معنای تایید قویتر است.
۵–حجم باید روند را تأیید کند
داو حجم را به عنوان عاملی ثانویه اما مهم در تأیید سیگنالهای قیمت به رسمیت می شناسد. به عبارت ساده، حجم باید در جهت روند اصلی افزایش یابد. در روند صعودی اصلی، با افزایش قیمت ها، حجم معاملات افزایش می یابد و در اصلاحها با کاهش قیمت ها حجم کاهش مییابد. در روند نزولی، با کاهش قیمت و ادامه روند نزولی، باید حجم آن افزایش یابد.
۶–یک روند تا زمانی که اخطارهای قطعی بازگشت را دریافت نکند ادامه مییابد
داو این ایده را نیز از قوانین فیزیک گرفته است که میگوید یک شی تا زمانی که توسط نیروهای خارجی مجبور به تغییر جهت نشود، تمایل به ادامه حرکت در همان مسیر اولیه را دارد. به عبارت دیگر تا زمانی که اندیکاتورها و میانگینها تغییر جهت روند را به طور قطعی تایید نکردهاند، فرض بر این است که روند فعلی ادامه پیدا خواهد کرد.
چند تبصره خاص:
قیمتهای پایانی و خطوط دامنه
داو صرفا به قیمتهای پایانی اعتماد داشت و هیچ ارزشی برای نوسانات روزانه شاخص قائل نبود. وی معتقد بود تنها قیمتهای پایانی میتوانند روند را تایید کنند، نه نوسانات قیمتی.
سیگنالها و شناسایی روندها
یکی از جنبههای دشوار پیادهسازی نظریه داو، شناسایی دقیق روند است. به یاد داشته باشید که یک دنبال کنندهی نظریه داو صرفا با جهت کلی بازار معامله میکند، بنابراین بسیار مهم است که نقاطی را که در آن جهت تغییر میکند، شناسایی کند.
از دیگر جنبه های نظریه داو این است که قیمت گاهی در یک محدودی افقی با روندی خنثی حرکت میکند و اصطلاحا در حال تثبیت قیمت یا کفسازی است؛ این حرکت تا زمانی که یکی از دو خط روند صعودی یا نزولی را بشکند ادامه خواهد یافت و پس از آن قیمتها با توجه به اینکه کدام خط روند را شکسته اند در همان جهت حرکت میکنند. برای مثال اگر پس از مدتی نوسان قیمت در یک محدوده با دامنه ی کم (اصطلاحا محدوده رینج) قیمت خط روند صعودی را بشکند احتمالا در آستانه یک روند نزولی هستیم. (دقت شود که برای رسم خطوط روند صعودی، کف ها را به هم وصل میکنیم و برای روند نزولی سقف ها را)
بازگشت روند
برگشت و تغییر در روند اولیه زمانی رخ میدهد که بازار نتواند دو قله پیاپی را در جهت روند اصلی ایجاد کند. برای یک روند صعودی، هنگامی که قیمت نتواند از قله پیشین خود فراتر روند و سپس نتواند بالاتر از کف پیشین خود متوقف شود و از کف پیشین پایینتر برود ، برگشت روند رخ میدهد. همچنین برای یک روند نزولی، هنگامی که بازار دیگر نتواند از پایینترین کف خود، پایینتر رود و سپس از سقف قبلی خود نیز فراتر برود، روند نزولی معکوس شده است.
منبع: Investopedia
آشنای با نظریه داو یا تحلیل تکنیکال بازار
ویکی تماس _ نظریه داو توسط چارلز داو بنیانگذار و سردبیر وال استریت ژورنال به صورت سرمقاله هایش نوشته شده است و کلیت نظریه داو می گویید که بازار خود همه چیز را می داند تمام اطلاعات موجود از قبل در قیمت بازار منعکس شده است.
در امور مالی، یک روش تجزیه و تحلیل برای پیش بینی جهت قیمت ها از طریق مطالعۀ دادههای قیمتی گذشتهٔ بازار وجود دارد. تحلیلگران تکنیکال با استدلال این که عرضه و تقاضا در نهایت باعث کشف قیمت میشود، با بررسی و مطابقت گذشته نمودار قیمتی و پیدا کردن الگوهای متفاوت و تکرارشونده آینده قیمت یک دارایی را پیشبینی میکنند. تحلیل تکنیکال اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر قرن ۱۹ ارائه شد.
تحلیل فنی بر اساس این فرض انجام میشود که فعالیتهای معاملاتی گذشته میتواند تأثیر بسزایی در روند آتی بازار داشته باشد. معامله گرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، شاخصها و معیارهای مختلفی را برای بررسی روند بازار (بر اساس نمودارها و حرکات قیمت) به کار میگیرند.
نظریه داو چیست؟
اساساً نظریه داو چارچوبی برای تحلیل تکنیکال بازار است که بر اساس نوشته های چارلز داو در مورد تئوری بازار بنا شده است. داو بنیانگذار و سردبیر وال استریت ژورنال و یکی از بنیانگذاران شرکت داو جونز بود. به عنوان بخشی از این شرکت، او به ایجاد اولین شاخص سهام، معروف به شاخص حمل و نقل داوجونز ( DJT ) و به دنبال آن میانگین صنعتی داوجونز ( DJIA ) کمک شایانی کرد.
داو هرگز ایده های خود را به عنوان یک نظریه خاص ننوشت با این حال، بسیاری با نظریه او از طریق سرمقاله هایش در وال استریت ژورنال آشنا شده اند. پس از مرگ او، ویراستاران دیگری، مانند ویلیام همیلتون، این ایدهها را اصلاح کردند و از سرمقالههای او برای جمعآوری آنچه که امروزه به عنوان نظریه داو شناخته میشود، استفاده کردند.
این مقاله مقدمه ای بر تئوری داو ارائه می دهد و مراحل مختلف روندهای بازار را بر اساس کار داو مورد بحث قرار می دهد. مانند هر نظریه دیگری، اصول زیر خطاناپذیر نیستند و قابل تفسیر هستند.
اصول اولیه نظریه داو
بازار همه چیز را منعکس می کند
این اصل نزدیک به فرضیه بازار کارآمد ( EMH ) است. داو معتقد بود که بازار همه چیز را تخفیف می دهد، به این معنی که تمام اطلاعات موجود از قبل در قیمت منعکس شده است.
به عنوان مثال، اگر به طور گسترده از یک شرکت انتظار رود که سودهای بهبود یافته مثبت را گزارش کند، بازار قبل از وقوع آن را منعکس خواهد کرد. تقاضا برای سهام آنها قبل از انتشار گزارش افزایش می یابد و پس از اینکه در نهایت گزارش مثبت مورد انتظار منتشر شد، قیمت ممکن است تغییر چندانی نداشته باشد.
داو مشاهده کرد نظریه داو در ارز دیجیتال در برخی موارد یک شرکت پس از اخبار خوب ممکن است ، قیمت سهام خود را کاهش دهد، زیرا آنطور که انتظار داشتند رشد خوبی نداشته است.
نظریه داو هنوز توسط بسیاری از معامله گران و سرمایه گذاران صادق است و اجرا می شود به ویژه توسط کسانی که از تحلیل تکنیکال استفاده گسترده ای می کنند. با این حال، کسانی که تجزیه و تحلیل بنیادی را ترجیح می دهند مخالف نظریه داو هستند و معتقدند ارزش بازار منعکس کننده ارزش ذاتی یک سهام نیست.
برخی از مردم می گویند که کار داو همان چیزی است که مفهوم روند بازار را به وجود آورده که اکنون به عنوان یک عنصر اساسی در دنیای مالی تلقی می شود. نظریه داو می گوید که سه نوع اصلی از روند بازار وجود دارد:
روند اولیه – این حرکت اصلی بازار است که از ماه ها تا چندین سال طول می کشد.
روند ثانویه – از هفته ها تا چند ماه طول می کشد.
روند سوم – تمایل به مرگ ( کاهش قیمت) در کمتر از یک هفته تا ده روز. در برخی موارد، ممکن است فقط برای چند ساعت یا یک روز دوام داشته باشند.
با بررسی این روندهای مختلف، سرمایه گذاران می توانند فرصت هایی برای سرمایه گذاری را پیدا کنند. در حالی که روند اولیه کلیدی است که باید در نظر گرفته شود، فرصت های مطلوب زمانی رخ می دهد که به نظر می رسد روندهای ثانویه و ثالث با روند اولیه در تضاد هستند.
به عنوان مثال، اگر فکر میکنید یک ارز دیجیتال روند اولیه مثبت دارد، اما روند ثانویه منفی را تجربه میکند، ممکن است فرصتی وجود داشته باشد که آن را نسبتاً پایین خریداری کنید و پس از افزایش ارزش آن، سعی کنید آن را بفروشید.
مشکل در حال حاضر، مانند آن زمان، در تشخیص نوع روندی است که مشاهده میکنید، و اینجاست که تحلیل تکنیکی عمیقتر وارد میشود. امروزه، سرمایهگذاران و معاملهگران از طیف گستردهای از ابزارهای تحلیلی استفاده میکنند تا به آنها کمک کند بفهمند به دنبال چه نوع روندی باشند.
روندهای بازار در نظریه داو
سه مرحله روندهای اولیه
داو ثابت کرد که روندهای اولیه بلندمدت دارای سه مرحله هستند. و در یک بازار صعودی، مراحل به شرح زیر انجام می شود:
انباشت : پس از بازار نزولی قبلی، ارزش دارایی ها همچنان پایین است زیرا تمایل بازار عمدتاً منفی است. معامله گران هوشمند و بازارسازان در این دوره، قبل از افزایش قابل توجه قیمت، شروع به انباشت می کنند.
مشارکت عمومی: اکنون بازار گسترده تر فرصتی را که معاملهگران هوشمند قبلاً مشاهده کردهاند، درک میکند و عموم مردم به طور فزایندهای در خرید فعال میشوند. در این مرحله، قیمت ها به سرعت افزایش می نظریه داو در ارز دیجیتال یابد.
مازاد و توزیع : در مرحله سوم، عموم مردم همچنان به گمانه زنی ادامه می دهند، اما روند به پایان خود نزدیک می شود. بازارسازان شروع به توزیع دارایی های خود می کنند، یعنی با فروش به سایر شرکت کنندگان که هنوز متوجه نشده اند که روند در شرف معکوس شدن است.
در صورتی که در یک بازار نزولی، مراحل فوق اساساً معکوس می شود. این روند با توزیع از سوی کسانی که نشانه ها را می شناسند آغاز می شود و با مشارکت عمومی دنبال می شود. در مرحله سوم، عموم مردم به ناامیدی ادامه خواهند داد، اما سرمایهگذارانی که میتوانند تغییرات آتی را ببینند دوباره شروع به انباشت خواهند کرد.
هیچ تضمینی وجود ندارد که این اصل درست باشد، اما هزاران معاملهگر و سرمایهگذار قبل از اقدام، این مراحل را در نظر میگیرند. البته در روش Wyckoff همچنان بر ایدههای انباشت و توزیع تکیه می شود و مفهومی تا حدودی مشابه از چرخههای بازار (حرکت از یک فاز به فاز دیگر) را توصیف میکند.
همبستگی متقاطع
نظریه داو معتقد است که روندهای اولیه مشاهده شده در یک شاخص بازار باید با روندهای مشاهده شده در شاخص بازار دیگر تأیید شود. در آن زمان، این عمدتا مربوط به شاخص حمل و نقل داوجونز و میانگین صنعتی داوجونز بود.
در آن زمان، بازار حمل و نقل (عمدتاً راه آهن) به شدت با فعالیت های صنعتی مرتبط بود. این منطقی است: برای اینکه کالاهای بیشتری تولید شوند، ابتدا به افزایش فعالیت ریلی نیاز بود تا مواد اولیه مورد نیاز تامین شود.
به این ترتیب، ارتباط واضحی بین صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت. اگر یکی سالم عمل می کرد، دیگری هم احتمالاً سالم بود. با این حال، اصل همبستگی شاخصهای متقاطع امروزه خوب عمل نمیکند، زیرا بسیاری از کالاها نظریه داو در ارز دیجیتال دیجیتال هستند که نیازی به تحویل فیزیکی ندارند. در این نظزیه حجم خیلی مهم بود.
همانطور که بسیاری از سرمایه گذاران اکنون انجام می دهند، داو به حجم به عنوان یک شاخص ثانویه حیاتی اعتقاد داشت، به این معنی که یک روند قوی باید با حجم معاملات بالا همراه باشد. هر چه حجم بالاتر باشد، احتمال اینکه حرکت منعکس کننده روند واقعی بازار باشد بیشتر است. وقتی حجم معاملات کم است، عامل قیمت ممکن است نشان دهنده روند واقعی بازار نباشد.
در نظریه داو روندها تا زمانی که یک معکوس تایید نشده است معتبر هستند
نظریه داو معتقد است که اگر بازار روندی داشته باشد، به روند خود ادامه خواهد داد. بنابراین، برای مثال، اگر سهام یک کسب و کار پس از اخبار مثبت شروع به روند صعودی کند، تا زمانی که یک معکوس قطعی نشان داده شود، این روند ادامه خواهد داشت.
به همین دلیل، داو معتقد بود که معکوسها باید با شک و تردید برخورد شود تا زمانی که به عنوان یک روند اولیه جدید تأیید شود. البته، تمایز بین یک روند ثانویه و شروع یک روند اولیه جدید آسان نیست، و معامله گران اغلب با معکوس های گمراه کننده ای مواجه می شوند که در نهایت فقط روند ثانویه هستند.
بستن افکار
برخی از منتقدان استدلال می کنند که نظریه داو منسوخ شده است، به ویژه در رابطه با اصل همبستگی شاخص متقاطع (که بیان می کند یک شاخص یا میانگین باید شاخص دیگری را پشتیبانی کند). با این حال، اکثر سرمایه گذاران نظریه داو را امروزی و مرتبط می دانند. نه تنها به این دلیل که به شناسایی فرصت های مالی مربوط می شود، بلکه به دلیل مفهوم روندهای بازار که داو ایجاد کرد.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
فعالیت در بازارهای مالی بدون اطلاع از نحوه انجام این کار بسیار خطرناک و پرریسک میباشد. سرمایهگذار باید از انتخاب خود کاملاً آگاه باشد. این آگاهی شامل بازار مدنظر، دارائی مدنظر در آن بازار، نقطه ورود، میزان ریسک و بازدهی معامله و در نهایت میزان سرمایه ورودی در معامله میباشد. به منظور کسب این آگاهی، روشهای متنوعی معرفی شده است که به تحلیل بازارهای مالی معروف هستند. از معروفترین روشهای تحلیل، میتوان تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) را نام برد. در این مقاله به بررسی تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال، یک متد معاملاتی به منظور ارزیابی موارد قابل سرمایهگذاری و شناسائی فرصتها با بررسی روندهای آماری جمعآوریشده از فعالیتهای معاملاتی موجود در آن بازار، نظیر نوسانات قیمتی و حجم معاملات، میباشد.
برخلاف تحلیل بنیادی، که در تلاش برای ارزیابی یک دارائی براساس نتایج آن کسب و کار نظیر فروش و درآمد میباشد، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات تمرکز میکند. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای شناسائی نحوه تأثیرگذاری عرضه و تقاضا بر تغییرات قیمت، حجم و در ادامه نوسانات قیمتی استفاده میشوند.
معمولاً در تحلیل تکنیکال برای ایجاد سیگنالهای معاملاتی کوتاهمدت از ابزارهای نمودارخوانی مختلف استفاده میشود. ولی این روش تحلیل همچنین میتواند به ارزیابی قدرت یا ضعف یک دارائی نسبت به کلیت بازار یا یکی از بخشهای آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک میکند تا ارزیابیهای تخمینی خود را بهبود دهند.
تحلیل تکنیکال برای هر دارائی با پیشینه معاملاتی قابل استفاده میباشد. این دارائی میتواند شامل سهام شرکتها، قراردادهای آتی، کالاهای ارزشمند، قراردادهای با سود ثابت، ارزهای فیات و سایر دارائیها باشد. اگرچه در کشور ما، ایران، این روش تحلیلی بیشتر برای بررسی سهام بازار بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار میگیرد، مبانی این روش در هر بازار مالی قابل استفاده میباشد. در واقع، تحلیل تکنیکال در بازار کالاهای ارزشمند نظریه داو در ارز دیجیتال و بازار فارکس بسیار محبوب و معمولتر است. در این بازارها، معاملهگران بیشتر بر نوسانات قیمتی در کوتاهمدت متمرکز میشوند.
پیشینه و فرض اولیه
تحلیل تکنیکالی که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، اولین بار در اواخر قرن ۱۹ توسط چارلز داو (Charles Dow) در تئوری داو (Dow Theory) معرفی شد. محققان ارزشمندی همچون ویلیام همیلتون (William P. Hamilton)، رابرت رئا (Robert Rhea)، ادسون گولد (Edson Gould) و جان مگی (John Magee) با مشارکت در مبانی تئوری داو به شکلگیری پایههای آن کمک کردند. امروزه تحلیل تکنیکال پس از سالها تحقیق به دربرداشتن صدها الگو و سیگنال تکامل یافته است.
تحلیل تکنیکال بر این فرض که فعالیت معاملاتی پیشین و تغییرات قیمت در یک دارائی میتوانند مشخصههای باارزشی از نوسانات قیمتی در آینده دارائی باشند استوار است. این فرض، در کنار قوانین معاملاتی یا سرمایهگذاری، به استراتژیهای تحلیل تکنیکال شکل میدهد. معاملهگران خرد ممکن است تصمیمات معاملاتی خود را صرفاً برپایه نمودار قیمت یک دارائی و آمارهای مشابه اتخاذ کنند، ولی تحلیلگران با سرمایه کلان به ندرت تحقیقات خود را به تحلیل بنیادی یا تکنیکال تنها محدود میکنند.
مفهوم تحلیل تکنیکال
تقریباً نوسانات قیمتی در هر ابزار معاملاتی، نظیر بازار آتی و مشتقه، تحت تأثیر نیروی عرضه و تقاضا است. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا این حرکات قیمتی را پیشبینی کند. این ابزارها شامل سهام شرکتها، اوراق قرضه، قراردادهای آتی و جفتارزهای فیات میشود. در واقع، بعضی افراد تحلیل تکنیکال را به سادگی، مطالعه نیروی عرضه و تقاضای منعکس شده در حرکات قیمتی بازار میدانند. ولی بعضی از تحلیلگران به غیر از قیمت، پارامترهای دیگری نظیر حجم معاملاتی یا شاخصهای بهره دارائی را نیز مدنظر میگیرند.
در این روش تحلیلی، صدها الگو و سیگنال توسط محققان به منظور پشتیبانی از معامله با تحلیل تکنیکال توسعه یافته است. تحلیلگران تکنیکال همچنین سیستمهای معاملاتی بسیاری برای کمک به پیشبینی و معامله در حرکات قیمتی ارائه دادهاند. بعضی از اندیکاتورها به طور کلی بر شناسائی روند فعلی بازار به همراه نواحی حمایت و مقاومت متمرکز هستند. در حالی که سایر اندیکاتورها بر مشخص نمودن قدرت روند و احتمال ادامهدار بودن آن متمرکز هستند. اندیکاتورها و الگوهای نمودارخوانی تکنیکال معمول شامل خطوط روند، کانالها، میانگینهای متحرک و اندیکاتورهای تکانه (Momentum) هستند.
به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال دستهبندی کلی اندیکاتورها را به شکل زیر نگاه میکنند:
- روندهای قیمتی
- الگوهای قیمتی
- اندیکاتورهای حجم و تکانه (Momentum)
- اسیلاتورها
- میانگینهای متحرک
- سطوح حمایت و مقاومت
پیشفرضهای تحلیل تکنیکال
دو روش اصلی برای بررسی دارائیها و اتخاذ تصمیمهای سرمایهگذاری وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تحلیل بنیادی شامل بررسی گزارشات مالی شرکتها به منظور مشخص نمودن ارزش واقعی کسب و کار میباشد. این در حالی است که تحلیل تکنیکال تصور دارد که قیمت یک دارائی در حال حاضر، بازتاب همه اطلاعات عمومی موجود است و به همین دلیل بر بررسی آماری حرکات قیمت متمرکز میشود. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا وضعیت روانی بازار در پشت روندهای قیمتی را با مشاهده الگوها و روندها به جای بررسی پارامترهای بنیادی آن دارائی درک کند.
چارلز داو یک سری مقاله با موضوع تئوری تحلیل تکنیکال منتشر کرد. نوشتههای او شامل دو فرض پایه بود که باعث شکلگیری چهارچوب معاملات بر پایه تحلیل تکنیکال شد:
- بازارها با مقادیری که نشاندهنده فاکتورهای تأثیرگذار بر قیمت یک دارائی هستند کارآمد بوده
- حتی حرکات تصادفی قیمت در بازار هم نشان از حرکت در الگوهای قابل شناسائی و روندهائی دارند که در طول زمان تکرار میشوند.
سه فرض اصلی
امروزه، حوزه تحلیل تکنیکال بر کار داو بنا شده است. تحلیلگران حرفهای به طور معمول سه فرض کلی را در این متد قبول میکنند:
- همه چیز در بازار لحاظ شده است: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که همه چیز، از گزارشات بنیادی شرکت تا فاکتورهای پهناور بازار (سیاستهای بینالمللی تا جزئیات گزارشات مالی شرکتها) تا روانشناسی بازار در سهام قیمتگذاری شده است. این دیدگاه با نظریه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) که نتیجهگیری یکسانی دارد، موافق است. تنها مورد باقی مانده بررسی حرکات قیمت میباشد که تحلیلگران تکنیکال محصول عرضه و تقاضای یک دارائی خاص در بازار میدانند.
- قیمت براساس یک روند حرکت میکند: تحلیلگران تکنیکال انتظار دارند که قیمتها، حتی در حرکات تصادفی بازار، روندی را فارغ از تایمفریم مورد استفاده برای بررسی نشان دهند. به زبان دیگر، احتمال اینکه قیمت یک دارائی در مسیر یک روند پیشروی کند بیشتر از حرکت نامنظم آن میباشد. اکثر استراتژیهای معاملاتی تکنیکال برپایه این فرض بنا شدند.
- تاریخ خود را تکرار میکند: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که تاریخ خود را تکرار میکند. طبیعت تکرارپذیر حرکات قیمتی معمولاً ناشی از روانشناسی بازار است که برپایه احساساتی چون ترس یا هیجان بسیار قابل پیشبینی میباشد. تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی را برای بررسی این احساسات و حرکات حاصله از آن در بازار به منظور شناسائی روند مورد استفاده قرار میدهند. در حالی که بسیاری از مدلهای تحلیل تکنیکال برای بیش از ۱۰۰ سال مورد استفاده بوده است، همچنان باور بر مرتبط بودن آنهاست. زیرا آنها الگوهائی را در حرکات قیمت ارائه میدهند که معمولاً خود را تکرار میکنند.
تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، دو سیستم فکری برای بررسی بازارهای مالی، در دو طرف مخالف طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیقات و پیشبینی روندهای آتی در قیمت دارائیهای مختلف استفاده میشوند و به مانند هر استراتژی و فلسفه سرمایهگذاری دیگری، هر دوی این روشها نقاط قوت و ضعف مختص به خود را دارند.
تحلیل بنیادی یک روش برای ارزیابی دارائیها از طریق اندازهگیری ارزش ذاتی دارائی میباشد. تحلیلگران بنیادی همهچیز از کلیت وضعیت اقتصادی و شرایط صنعت تا وضعیت اقتصادی و مدیریت شرکتها را مطالعه میکنند. سودآوریها، هزینهها، دارائیها و بدهیها همگی پارامترهای مهمی در تحلیل بنیادی هستند.
تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی در این مورد تفاوت دارد که قیمت دارائی و حجم معاملاتی آن تنها ورودیهای تحلیل هستند. هسته مرکزی فرضیات در تحلیل تکنیکال نظریه داو در ارز دیجیتال این است که همه اطلاعات بنیادی شناخته شده در قیمت دارائی لحاظ شدهاند. در نتیجه، نیازی به توجه بیشتر به اطلاعات بنیادی نیست. تحلیلگران تکنیکال به دنبال ارزیابی ارزش ذاتی دارائی نیستند. به جای آن، از نمودار هر دارائی به منظور شناسائی الگوها و روندهائی که نشان دهنده رفتار آینده قیمت هستند، استفاده میکنند.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
بعضی از تحلیلگران و محققان آکادمیک باور دارند که نظریه بازار کارآمد یا EMH توضیح داده است که چرا نباید انتظار اطلاعات قابل معامله در پیشینه دادههای قیمت و حجم معاملات با استفاده از تحلیل تکنیکال را داشته باشیم. همچنین به علت مشابه، اطلاعات بنیادی کسب و کار نیز نمیتواند اطلاعات قابل معاملهای ارائه دهد. این نقطه نظرها تحت عنوان نقاط ضعف و قدرت EMH شناخته میشوند.
نقد دیگری که بر تحلیل تکنیکال میرود، این است که تاریخ دقیقاً خود را تکرار نمیکند. در نتیجه، اهمیت مطالعه الگوهای قیمتی شک برانگیز میشود و میتواند درنظر گرفته نشود. قیمتها با درنظر گرفتن حرکت تصادفی قابل مدلسازی بهتری هستند.
سومین نقد وارد بر تحلیل تکنیکال، این است که تنها در بعضی موارد جوابگو میباشد. ولی تنها به این دلیل که شامل یک پیشگوئی است که به خودی خود محقق میشود. برای مثال، بسیاری از معاملهگران تکنیکال یک سفارش حد ضرر در زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه دارائی قرار میدهند. اگر تعداد زیادی از معاملهگران به این شکل عمل کنند و قیمت دارائی به این سطح برسد، تعداد زیادی از سفارشات فروش در این لحظه فعال میشود. این اتفاق منجر به ریزش بیش از پیش قیمت دارائی و تأیید پیشبینی معاملهگران میشود.
پس از ریزش قیمت، سایر معاملهگران نیز با کاهش قیمت اقدام به فروش دارائی خود میکنند که به قدرت روند نزولی میافزاید. این فشار فروش کوتاه مدت میتواند به خودی خود محقق شده در نظر گرفته شود. ولی این اتفاق تأثیر کمی بر قیمتی که دارائی پس از هفتهها و ماهها خواهد داشت، دارد. در کل، اگر تعداد کافی از افراد از سیگنال یکسان استفاده کنند، میتوانند منجر به ایجاد حرکت پیشبینی شده توسط سیگنال شوند. ولی در بلندمدت، این گروه از افراد قادر به کنترل قیمت نخواهند بود.
پاسخ به نقدهای وارده
جواب جان مورفی
در جواب به انتقادات مطرح شده، بزرگان تحلیل تکنیکال مثل جان مورفی (John J. Murphy) و رابرت پرکتر (Robert R. Prechter) در نوشتههای خود توضیحاتی مطرح کردند. در جواب به دو نقد اول، جان مورفی اذعان میکند که شناسائی رفتار آینده نمودار با استفاده از پیشینه قیمتی، نیازمند توانائی فرد در خواندن نمودار قیمتی پیش روی وی میباشد. همچنین در جواب به نقد آخر اعلام میکند که در صورتی که رفتار نمودارها کاملاً تصادفی و بیطرف بوده و الگوهای موجود تنها در ذهن تحلیلگر شکل میگیرد، به چه صورت امکان دارد که تعداد کافی از افراد همگی به یک شکل اقدام به معامله کنند؟ از طرفی، باید در نظر داشت که تحلیلگران حرفهای تکنیکال، سناریوهای مختلفی از حرکت قیمت در حین تحلیل در نظر میگیرند و به هیچ وجه انتظار ندارند که بازار صرفاً براساس تحلیل آنها پیش برود.
جان مورفی در نهایت همه خوانندگان کتاب خود را دعوت به بررسی نمودار قیمت هر دارائی قابل معامله میکند تا وجود روند قیمتی در همه آنها را به مخاطب خود نشان دهد و در نتیجه عنوان کند که تحلیلگر تکنیکال همیشه همراه با روند حرکت میکند. در نتیجه، تا زمانی که روند وجود داشته باشد، تحلیل تکنیکال جوابگو خواهد بود.
جواب رابرت پرکتر
رابرت پرکتر در کتاب خود، مبانی امواج الیوت، گامی فراتر گذاشت و عنوان میکند که افراد آماتور، در هر سطحی از موفقیت، همیشه در پارهای از مواقع دچار سردرگمی نسبت به بازار میشوند و در پارهای از مواقع، بعد از ناتوانی شخصی در شناسائی مسیر بازار، پیشبینی آینده بازار را غیرممکن میدانند. افراد آکادمیک، اشخاص باهوشی هستند که برای توضیح ناتوانی خود برای پیشبینی بازار از دیدگاه EMH و نظریه ورود تصادفی استفاده میکنند.
وی همچنین اذعان میکند که تئوری امواج الیوت با الگوهای موجود در تایمفریمهای مختلف، از ساعتی تا سالیانه، از هر زاویه EMH و نظریه ورود تصادفی را به چالش میکشد. الگوهای موجود از زمانی که الیوت نزدیک به ۸۰ سال پیش در کتاب خود، مبانی موج، آنها را نشان داد تاکنون با بازار مطابقت داشتهاند که این کاملاً خلاف نقد سوم میباشد.
هر دو نفر در ادامه با اشاره به تعداد بالای افرادی که به انواع مختلف تکنیکال اقدام به سود کرده بودند، احتمال وقوع این مورد را در صورت تصادفی بودن مطلق بازار صفر دانسته و به همین دلیل مجدداً این نظریه را زیر سوال بردند.
در این رابطه، پرکتر اعلام میکند که یک معاملهگر بسیار کوتاهمدت که در یک هفته دهها تصمیم معاملاتی میگیرد و کسب درآمد میکند. در صورت تصادفی بودن بازار، با توجه به محاسبات ریاضیدان، دیوید برگامینی (David Bergamini)، قادر به فتح احتمالی بسیار کمتر از حالتی است که یک سکه را ۵۰ بار پشت سر هم بیندازیم و هر دفعه “شیر” بیاید (یک دوم به توان ۵۰). برای درک این احتمال برگامینی توضیح میدهد که برای این حالت یک میلیون نفر به ازای ۴۰ ساعت در هفته، هر دقیقه ۱۰ بار سکه را میاندازند و با این حال بعد از ۹ قرن فقط یک بار این اتفاق میافتد.
جمعبندی
تعریف تحلیل تکنیکال، به همراه مقایسه آن با تحلیل بنیادی، نقدهای وارد به آن و همچنین پاسخ بزرگان بازار به این نقدها در این مقاله ارائه شد. اگرچه هر فرد براساس تیپ شخصیتی خود میبایست روش تحلیلی-معاملاتی مناسب خود را انتخاب کند، ولی میتوان گفت که تحلیل تکنیکال به تنهائی قادر به برطرف کردن نیازهای تحلیلی-معاملاتی همه افراد خواهد بود.
منابع
Murphy, John J. Technical Analysis of the Financial Markets: A Comprehensive Guide to Trading Methods and Applications. United Kingdom: New York Institute of Finance, 1999.
Prechter, Robert Rougelot., Frost, Alfred John. ELLIOTT WAVE PRINCIPLE – KEY T. United States: PROBUS PUBLISHING Company, 2005.